در کرب وبلا حماسه ی خون آمد
خورشید شرف به صحن گردون آمد
در وصف حسین ابن علی میگویم
از عشق هر آنچه بود،بیرون آمد
امشب وقوع مرگ تو را جار ميزنند
رخسار ماه را غم و زنگار ميزنند
نوزادها براي علي اصغرت هنوز
با اولين تنفس خود زار ميزنند
من در همين شروع غزل ، مات ماندهام
حيران سرگذشت نفسهات ماندهام
بايد شهيد بود و تو را خونچكان سرود
شرمندهام اسير عبارات ماندهام
عطري كه از حوالي پرچم وزيده است
ما را به سمت مجلس آقا كشيده است
از صحن هر حسينيه تا صحن كربلا
صد كوچه بازكنيد محرم رسيده است
شيعه آيا فقط اشك و آه است؟
اين تصور بسي اشتباه است
اشك بيمعرفت ، آب چشم است
اشك بامعرفت تيغ خشم است
خنده كنان مي رود ، روز جزا در بهشت
هر كه به دنيا كند ، گريه براي حسين
باز محرم رسيد، ماه عزاي حسين
سينه ي ما مي شود، كرب و بلاي حسين
كاش كه تركم شود غفلت و جرم و گناه
تا كه بگيرم صفا، من ز صفاي حسين
در خیمه یکی در آتش تب می سوخت
مانند ستاره در دل شب می سوخت
وقتی که به خیمه ها هجوم آوردند
ای کاش دلی به حال زینب می سوخت
آن شب عطر نینوا از یاس بود
پاسبان خیمه ها عباس بود
یا ابوالفضل العباس
همه عمر بر ندارم سر از این خمار و مستی
که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی
السلام علی الحسین و علی علی ابن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین
بدون تو چو مورو با تو شیرم اگرباتو شوم دنیابزیریم
بگیرد گر دلم شور نگاهت چودیوانه کنم خیره نگاهت
تمام لحظه های خوب حالم اگر بی تو شود هردم بنالم
اگر قلبت بداند لایق این دل شود خالی حیات من زمشکل
اگرگویی مرا دانی که مستی؟ بگویم: من عدم بودم تو هستی!
مرا بامهر خود آرامتر ساز مراباعشق خود یکتای دهر ساز
شعر:سیدمحمدعلی میرامیری